سلام به وبلاگ خودتون خوش امدید. امیدوارم در این وبلاگ لحظات خوبی را سپری کنید... هدف از ایجاد این وب با این موضوع آشنایی نسل جدید بچه های ایران با نسل گذشتشون یعنی جنگ و جبهه و شهادت هست . که من تمام تلاش خودم رو می کنم تا حتی یک نفر از چند صد نفری که روزانه چه مستقیم و چه غیر مستقیم وارد وبلاگ می شوند بتوانند مطالب سایت رو که شامل زندگینامه ، وصیت نامه و ... در باره شهدا میباشد رو مطالعه کنند تا بفهمند اون جوان هایی که هم سن ما و یا حتی کوچکتر بودن برای چی زندگی خودشون رو فدای جنگ و مقاومت کردند. به امید روزی که برای پاسداشت بزرگ مردی های این شهدای عزیز همه ی ما گامی حتی کوچک در راستای معرفی آنها به دیگر نسل ها برداریم و سپاس گزار آنها باشیم. .•*♥*•..•*♥*•.ღღ.•*♥*•.ღ شهیدان می‌روند نوبت به نوبت... خوش آن روزی كه نوبت بر من آید... خــدا یعنی میشه؟؟؟؟ .•*♥*•.ღღ.•*♥*•.ღღ.•*♥*•.ღ دوستان گلم با تبادل لینک و لوگو موافقم و هرکس این تمایل رو داره لینک من یا ادرس لوگو ی من که در قسمت امکانات دیگر امده را در وب خود قرار دهید و سپس خبرم کنید تا شمارو بلینکم..از اومدنتون به وب بسیار سپاسگزارم....

نظرشما درباره وبلاگ من چیست؟

تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما رابا

عنوان عاشقان الهی و آدرس

zohrelotfian.lxb.ir 

لینک نمایید

سپس مشخصات لینک خود را

در زیر نوشته .در صورت وجود

لینک ما در سایت شما

لینکتان به طور خودکار

در سایت ما قرار میگیرد.







نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

آمار مطالب

کل مطالب : 70
کل نظرات : 17

آمار کاربران

افراد آنلاین : 1
تعداد اعضا : 2

کاربران آنلاین


آمار بازدید

بازدید امروز : 282
باردید دیروز : 2
بازدید هفته : 286
بازدید ماه : 288
بازدید سال : 14036
بازدید کلی : 124127
قناسه چی ایرانی

یک قناسه چی ایرانی که به زبان عربی مسلط بود اشک
عراقی ها رادرآورده بود.

با سلاح دوربین دار مخصوصش چند ده متری خط عراقی ها کمین کرده بودو شده بود عذاب عراقی ها.

چه می کرد؟

بار اول بلند شد و فریاد زد:« ماجد کیه؟»

یکی از عراقی ها که اسمش ماجد بود سرش را از پس خاکریز آورد بالا

و گفت: « منم!»

ترق!

ماجد کله پا شد و قل خورد آمد پای خاکریز و قبض جناب عزراییل را
 
امضا کرد!

دفعه بعد قناسه چی فریاد زد:« یاسر کجایی؟» و یاسر هم به

 دست بوسی مالک دوزخ شتافت!

چند بار این کار را کرد تا این که به رگ غیرت یکی از عراقی ها به نام

 جاسم برخورد. فکری کرد و بعد با خوشحالی بشکن زد و سلاح دوربین

 داری پیدا کرد و پرید رو خاکریز و فریاد زد:« حسین اسم کیه؟»

و نشانه رفت.

اما چند لحظه ای صبر کرد و خبری نشد.

با دلخوری از خاکریز سرخورد پایین.

یک هو صدایی از سوی قناسه چی ایرانی بلند شد:« کی با حسین کار داشت؟»

جاسم با خوشحالی، هول و ولا کنان رفت بالای خاکریز و گفت:« من!»

ترق!

جاسم با یک خال هندی بین دو ابرو خودش را در آن دنیا دید!

منبع: کتاب رفاقت به سبک تانک


تعداد بازدید از این مطلب: 736
موضوعات مرتبط: خاکریز خنده , متن , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


مطالب مرتبط با این پست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه:









عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود